آخه تو بگو...
اخه تو بگو نفس روز های بی رنگم چطور دلت میاد منو اینطور تنها بزاری...؟ خودت بودی که گفتی خیلی زود فراموشت میکنم پس چرا هنوزم دارم عاشقی میکنم واست چرا هنوزم دیوونتم چرا نمیتونم چرا...
خاطره هات هنوز که هنوزه واسم تازگی دارن هنوزم حس میکنم کنارمی سحر تورو خدا نکشن منو جونِ هر کسی که دوسش داری...
...یادته...؟ یادته میگفتی تنهام نمیزاری حالا من موندم و تنهاییام حالا منو شبای تلخم بدون تو...
توی این شبای دلگیر تو بیا پناه من باش توی تنهایی شکستم بیا تکیه گاه من باش دلم از غربت اینجا بی تو بدجوری گرفته بیا می دونم که یادم هنوز از یادت نرفته نذار اون نگاه آخر، آخرین وداع ما شه دل بِده به خواهش من؛ دستامون نذار جداشه دوباره منو صدا کن ببرم تا لب رویا بی تو امروز رو نمیخوام ،برسون منو به فردا دوباره منو صدا کن دلم و بازم بلرزون هر چی فانوسه بسوزون شب و از صدات بترسون نذار این بلور اشکام طعمه ی خاک سیاه شه من می خوام عکس من و تو توی قاب کهنه باشه پا بذار رو چشم خیسم شیشه ی این شب و بشکن نذار عمر این جدایی برسه به مـــُردن من!
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: